ژاک دریدا و لفاظی مواد مخدر | یکتاپرس
ترجمه سعید جهانپولاد/ اختصاصی یکتا
همین بس که قوانین سال 1970 استعمال علنی یا خصوصی مواد مخدر و قاچاق آنرا محکوم می کند.
کد خبر: ۸۴۳۲۲
۱۰:۱۲ - ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۱

    ژاک دریدا

مسئله اعتیاد به مواد مخدر، دوپینگ پروتز و فارماکون نوشتن و نویسندگی

ترجمه: سعید جهانپولاد

□ شما متخصص اعتیاد به مواد مخدر نیستید، با این حال ما فکر می کنیم، تا حدودی پیشینه  این موضوع است، که شما به عنوان یک فیلسوف، چیزی برای گفتن درباره اش دارید که ممکن است برای حوزه خاص اعتیاد به مواد مورد مناسبی باشد و علاقه ها را جلب کند، مثلا اگر فقط با مفاهیم مشترک وابستگی، آزادی، لذت، کیفوری در یک سویه باشد؟

 ■ژاک دریدا: بسیار خوب، پس بیایید از دیدگاه غیرمتخصصی حرف بزنیم که من واقعاً هستم. اما شما همچنین موافق خواهید بود که این چیزی بیش از یک دامنه قابل تعیین است، معیارهای شایستگی به ویژه صلاحیت حرفه ای در آنجا بسیار مشکل ساز است،  اساساً قرار است به طور مستقیم یا غیرمستقیم درباره این معیارها صحبت کنیم. اگر خودم را در جایگاه فیلسوفی قرار دهم که درباره چیزی به نام اعتیاد به مواد مخدر متخصص نباشم پس چه؟ اما یک سری مفاهیم با محتوای فلسفی بالا را نام بردی، مفاهیمی که فیلسوف باید به آنها توجه کند: مفاهیمی چون "آزادی" "وابستگی"، "لذت یا " کیفوری" و غیره   اما من پیشنهاد می کنم که به سادگی با "مفهوم" شروع کنیم با مفهوم و معنای این "مواد مخدر" که خودش  یک کلمه است و یک مفهوم، حتی قبل از اینکه در گیومه اش قرار دهیم تا نشان دهیم به جای استفاده از آن زمینه های بسط یافته اش مثل تولید، خریداری، نگهداری، فروش یا مصرف "خود چیزها "آنها را ذکر می کنیم. چنین اظهارنظری خنثی، معصوم و بی گناه فلسفی، منطقی یا گمانه‌زنانه نیست و این به همان دلایل نیست، به همان شکلی نیست که به یاد بیاوریمش، دقیقاً، که چنین گیاهی، چنین ریشه ای یا چنین ماده ای نیز برای ما یک مفهوم است، یک "چیز" است که از طریق آن درک می شود، هیچ دارویی "در طبیعت" وجود ندارد، ممکن است سموم "طبیعی" و حتی سمومی وجود داشته باشد که به طور طبیعی کشنده باشد، اما آنها مانند دارو نیستند، مانند مفهوم اعتیاد به مواد مخدر، مواد مخدر و اعتیاد یک مفهوم است باید در نظر داشت از نظرگاه فلسفی  چنین گیاهی، چنین ریشه ای یا چنین ماده ای نیز برای ما یک مفهوم است، یک "چیز" است که از طریق آن این مفهوم درک می شود. نام یک مفهوم و سیستم تفسیری ست، که لزوما نه در مورد "مواد مخدر" بلکه یک  نظام مفهومی متفاوت است، هیچ دارویی"در طبیعت" وجود ندارد، ممکن است سموم "طبیعی" و حتی سمومی وجود داشته باشد که به طور طبیعی مضر و کشنده باشد، اما آنها به شکل دارو نیستند، مانند مفهوم "اعتیاد به مواد مخدر" این مفهوم "مواد مخدر" نیز مستلزم یک تعریف نهادینه شده ای ست ناظر بر  تاریخ، فرهنگ، قراردادهای اجتماعی، ارزیابی ها، هنجارها و شبکه ای گسترده از گفتمان های درهم تنیده که به‌ شکل لفاظی صریحی نیاز مبرم دارد،ما بدون شک به این بُعد بلاغی اش دوباره باز خواهیم گشت،  هیچ تعریف عینی، علمی، فیزیکی منظورم (فیزیکالیستی)«طبیعی گرایانه» برای دارو وجود ندارد (یا بهتر است بگوییم اگر این تعریف می تواند «طبیعی گرایانه» باشد، اگر منظورش این باشد که سعی می کند آنچه را که از هر تعریفی از طبیعت در حال انفصال و جدایی است، طبیعی نشان دهد، مثلا  (واقعیت طبیعی ) ما می‌توانیم ادعا کنیم که تعریفی از ماهیت سم داده ایم  اما دقیقاً همه سموم دارو نیستند و تحت نام آن در نظر گرفته نمی‌شوند، ما پیش از آن  باید نتیجه بگیریم که مفهوم "مواد مخدر " یک مفهوم غیر علمی است که بر اساس ارزیابی های اخلاقی یا سیاسی ایجاد شده است، این مفهوم در درون خود دارای هنجار یا ممنوعیت است، هیچ گونه امکان تعّین و توصیف یا عینیت بخشی را شامل نمی شود.

مواد مخدر یا اعتیاد  یک کلمه بنیادی  است، غالباً کلمات بنیادی  ماهیتی بازدارنده دارد ، گاهی برعکس خودش در شعر و یا مدح طنین انداز می شود و همیشه نفرین و بخشش توامان همدیگر را واگویه می کنند و  دلالتمند می شوند  به محض اینکه کلمه "مواد مخدر" را تلفظ می کنیم، پیش از هر نوع کلمه "اعتیاد" یک "دیکشن" و طرز بیان تجویزی یا هنجاری در آن بکار رفته است  و چه بخواهیم چه نخواهیم "اجرای" زبانی ست، این «مفهوم» هرگز مفهومی صرفاً نظری یا نظریه‌پذیر نخواهد شد و اگر  یک قضیه دارویی هرگز وجود نداشته باشد، هیچ صلاحیت علمی قابل تأییدی  برای آن وجود نخواهد داشت که اساساً بتواند به واسطه هنجارهای اخلاقی-سیاسی تا بدان حد معین شود به همین دلیل است که من با برخی ملاحظات در مورد تقسیم بندی  "تخصصی / غیر تخصصی" این سخنرانی درباره اعتیاد و مواد مخدر را شروع کردم

 از این مقدمات می‌توان نتیجه‌گیری‌های متفاوت و حتی متناقض اخلاقی-سیاسی گرفت، می توان تا حدودی طبیعت گرا بود ، از آنجایی که گفته می شود،«مواد مخدر و اعتیاد» مفاهیم هنجاری، ارزشگذار یا نسخه های نهادی هستند، این تصنع باید تقلیل یافته  و مورد واسازی قرار بگیرد، بیاید اجازه دهید به آزادی طبیعی واقعی بازگردیم، تمام قوانین طبیعی  ایجاب می کند که آزادانه از میل، روح و بدن خلاص شویم مانند چیزی که به آن «مخدر» می گویند، بگذارید در نهایت این قانونی را که تاریخ قراردادها و هنجارهای اخلاقی که عمیقاً در مفهوم "مواد مخدر" ثبت  و نهادینه شده را برداریم، این سرکوب و تحمیل  را برداریم و به خود طبیعتش برگردانیم » در برابر این شعار طبیعت گرایانه، لیبرال و حتی سست پایه  می توان با شروع از همان مقدمات، با یک سیاست تصنع گرایانه و یک سویه  گرایی عمدی و سرکوبگرایانه مخالفت کرد که  خودش می تواند در مواقعی، مانند دیگری، چهره ای درمانی، پیشگیرانه داشته باشد، اگر بتوانم درست بگویم موضعی  متقاعد کننده و آموزشی/تربیتی داشته باشد: «آنوقت می توان گفت که ما تشخیص می دهیم که این مفهوم از مواد مخدر یک هنجار ثابت است، این استاندارد که در منشأ و تاریخچه‌اش از نظر تحلیلی ابهاماتی وجود دارد، از مفهوم علمی سمیت طبیعی اش ناشی نمی‌شود، با وجود تمام تلاش هایی که در این راستا می توان انجام داد، هرگزتسلیم  چنین خواستی نخواهد شد، اما با پذیرش کامل منطق این کنوانسیون تجویزی و سرکوبگرانه، ما معتقدیم که جامعه ما، فرهنگ ما، کنوانسیون های ما مستلزم رعایت این ممنوعیت خواهند بود، بیایید آن را با نتایجش بسنجیم، سلامت، ایمنی، بهره وری و عملکرد صحیح این نهادها در خطرخواهد بود، اینها محدوده ی قانون را به طور کلی با آن قوانین اضافی و اساسی اش که با منع مواد مخدرپیش گرفته اند، صداقت و مسئولیت تابعان قانون، شهروندان و غیره را تضمین می کنند، یا بهتر هست بگویم محافظت می کنند، هیچ قانونی بدون سوژه ای آگاه، هوشیار، عادی و مسلط بر نیات و خواسته هایش وجود نخواهد داشت، بنابراین این ممنوعیت، این قانون مصنوع نیست، بلکه شرط امکان  تحقق احترام و رعایت  به قانون به طور کلی در جامعه ماست و مسلم نیست که یک ممنوعیت بد باشد و شاید، لزومی نداشته باشد که چهره ی  وحشیانه  یا خصمانه ای به خود بگیرد، راه ها و دستورات آن می تواند پیچ ​​خورده وابهام آمیز و نمادین باشد و  بیش از اندازه اش تعیین شود، اما نمی توان انکار کرد که بقای فرهنگ ما در اصل شامل این ممنوعیت خواهد بود، بلکه این وضعیت متعلق به مفهوم آن و غیره خواهد بود، از لحظه‌ای که ما ماهیت نهادینه شده مفهوم خاصی از مواد مخدر، اعتیاد به مواد مخدر، مصرف  مواد مخدر، سموم را تشخیص می‌دهیم، به نظر می‌رسد که دو بدیهیات اخلاقی-سیاسی را در مواجهه با یکدیگر در تضاد قرار داده ایم، خیلی سریع بگویم، در یک کلام، مطمئن نیستم که این تناقض بیشتر از یک ظاهر باشد. من مطمئن نیستم که هر یک از این دو منطق بتواند به نتیجه خود برسد و من حتی مطمئن نیستم که آنها یکدیگر را تا این حد به صورت رادیکالی حذف کنند  فراموش نکنیم که آنها دارای همان مقدمات، یعنی این تقابل ماهیت و نهاد هستند و نه صرفاً از طبیعت و قانون، بلکه از قبل از دو قانون، از دو کلیدواژه منتج می شوند، در واقع  طبیعت گرایی طبیعی تر از متعارف گرایی نیست ..

□ واژه اعتیاد به مواد مخدر در اواخر قرن گذشته ظاهر شد.  پیش از این، رفتارهایی که امروزه آن را اعتیاد به مواد مخدر می نامیم، به عنوان یک اصل  پزشکی تشخیص داده نمی شد.  در انگلستان اصطلاح قدیمی اعتیاد وجود داشت که بر وابستگی موضوع به یک محصول تأکید می کرد، اما بحث اعتیاد به مواد مخدر نبود، اعتیاد به مواد مخدر، معاصر با مدرنیته است، علم مدرن، شبیه یک  فلش هست  اصطلاحی  که توسط عکاسی معرفی شده است و به طرز عجیبی توسط معتادان به مواد مخدر مصرف می شود ، مثلا می گویند ، جرقه زد ، برق زد ، روشن کرد   والبته زمانی کسانی بودند که با مصرف مواد مخدر به شیوه ای سوء مصرف کننده، معتاد نامیده می شدند ، در واقع مصرف بی رویه و یا حتا سو مصرف ..

 ■ژاک دریدا: در واقع، وابستگی به یک محصول سمی یا حتی یک داروی مضر، به این ترتیب، تحت اعتیاد به مواد مخدرو حتا تحت قانون  قرار نمی گیرد،  اما بیایید سعی کنیم لحظه ای روی این مدرنیته متمرکز بمانیم  مثل همیشه، دارو اثر یک تفسیر است،  دارو "بد" است اما شر موجود در آن فقط "مضر" نیست، مشروبات الکلی و تنباکو، اشیایی به اندازه مصنوعات مصرفی، دیگر هیچ کس مضر بودن آنها را  به مناقشه نمی گیرد، می توان مانند حرفه پزشکی و بخشی از بدن اجتماعی، پرهیز از نوشیدن[ (الکل، به ویژه در حین رانندگی - سوال تعیین کننده عمومی/خصوصی) و استعمال دخانیات (دخانیات، به ویژه در مکان های عمومی) را تجویز کرد]، ما هرگز الکل یا تنباکو را به عنوان مواد مخدر محکوم نمی کنیم، هرگز آنها را با این ارزش شرارت اخلاقی تحت تأثیر قرار نمی دهیم، حتی اگر گفته شود که آنها برای سلامتی یا ایمنی در جاده "مضر" هستند.بنابراین رابطه  آن با «امنیت اجتماعی» متفاوت خواهد بود، اگر بگوییم تنباکو یا مشروبات الکلی «مواد مخدر» هستند، کنایه‌ای را به همراه خواهد داشت، گویی که بر نوعی جابه‌جایی بلاغی تأکید ورزیدیم ،چنین   بی سر و صدا تصور می شود که تنباکو و الکل در واقع مواد مخدر نیستند، مضر بودن آنها بدون شک می تواند موضوع کمپین های بازدارنده و ترک اعتیاد قرار بگیرد ، می تواند  یک نظام آموزشی شبه اخلاقی باشد، اما مصرف این محصولات به خودی خود موضوع توبیخ اخلاقی و به ویژه پیگرد کیفری  تلقی نمی شود، یک مست را می توان تحت پیگرد قانونی قرار داد، زیرا او همچنین یک راننده خطرناک است، اما نه به این دلیل که الکل را می توان "طبقه بندی" کرد (برای استفاده از قوانینی که کنترل مواد مخدر را تعریف می کند) به عنوان "مواد مخدر"  ممنوعیت (سکولار) الکل، اگر اشتباه نکنم، یک رویداد منحصر به فرد و مختصر در تاریخ بشر خواهد بود و به دلایل شناخته شده در فرانسه بیش از هر جای دیگری غیر قابل تصور است، این به ما یادآوری می‌کند که بازار دارو در فرانسه، توسط محصولات عموماً خارجی عرضه می‌شود و این در مورد بسیاری از کشورهای غربی نیز صادق است. اما این احتمالاً برای توضیح قوانین مدرن، به ویژه قوانین 1970 کافی نیست. پس پدیده اعتیاد به مواد مخدر مدرنیته چیست؟ تعریفی که همانطور که چندی پیش گفتیم همیشه یک تعبیر هنجاری و تجویزی است؟ این یک سوال بسیار دشوار است، در واقع شبیه کندوی زنبور عسل از سوالاتی  محرمانه خواهد بود، یکی ازاین پرسشها به کل تاریخ، به طرز وحشتناکی درگیر اشتراک محدودیت های اصطلاح حوزه های عمومی/خصوصی مرتبط می شود، من جرأت نمی کنم اینجا وارد آن شوم.  همین بس که قوانین سال 1970 استعمال علنی یا خصوصی مواد مخدر و نه فقط قاچاق آنرا محکوم می کند، چیزی که ماده 626 آن را ( تولید، حمل، واردات، صادرات، تملک، عرضه، فروش، نگهداری )می نامد. می توان تصور کرد که این برای محاکمه هر فردی که مواد مخدر مصرف می کند کافی است، زیرا نمی توان بدون اینکه به نحوی آن را "اکتساب" کرده باشد، از آن استفاده کند، در اين صورت، اصلي كه حاكم بر احترام به زندگي خصوصي و تعيين سرنوشت آزاد است، حداقل به طور رسمي و رياكارانه رعايت مي شده اما خیر، قانون نیز تصریح کرده است که " استخدام و اکتساب و حتا اشتغال " به آن نیز جزای نقدی و حبس خواهد داشت،کلمه "اشتغال"در  فهرست کلید واژه های عملیاتی را که به تازگی یادآوری کرده ام مهر تایید می زند  و گشایش عنوان ششم قانون ساماندهی مبارزه با اعتیاد به مواد مخدر نیز از استفاده و بهره وری ساده انگارانه به ما می گوید: "هرکس از مواد یا گیاهان طبقه بندی شده به عنوان مواد مخدر از راه های غیرقانونی استفاده کند، تحت نظارت مقام بهداشتی قرار می گیرد" استفاده غیرقانونی از موادی که تا این حد "طبقه بندی" شده و مورد استفاده دارویی و کنترل شده تلقی می شود، نسخه دیگر همان داروسازی " فارماکونی ست (مشکل بزرگ، و جاری تر از همیشه) سوال دیگر به تکنیک و این یا آن تغییر تکنولوژیکی مرتبط می شود، همانطور که شما گفتید، تعریف اعتیاد به مواد مخدر به معنای "اعتیاد" است، یعنی تکرار مکرر مصرف مواد دارویی و یا مخدر: نه تنها عرضه آسان (تحولات متعدد فنی-اقتصادی بازار،حمل و نقل، ارتباطات بین المللی و غیره) بلکه امکان فنی اش برای فرد، بازتولید عمل به روشی گاه انفرادی و آشپزخانه ای (مثلاً پرسش  از سرنگ تزریقی که باید به آن بازگردیم) این عبور از یک آستانه کمی است که امکان صحبت از یک پدیده مدرن اعتیاد به مواد مخدر را فراهم می کند، تعداد افرادی که به راحتی به امکان تکرار این ژست، به تنهایی یا نه، در خلوت یا در ملاء عام و در محیط دسترسی دارند، کل منطقه ای که این تمایز ارتباط یا دقت خود را از دست می دهد، من معتقدم که وقتی از آن صحبت می‌کنیم، دیگر نمی‌توان این «مدرنیته» معتاد به مواد مخدر را از آنچه که برای بشریت به‌عنوان یکی از مهم‌ترین وقایع رخ می‌دهد، یعنی فاش‌کننده‌ترین یا آنچه قرار است در این روند پیش بیاید، جدا انگاشت منظورم نوع مصرف در تمام ابعادش، چه تزریقی، چه تنفسی و چه موارد دیگر، و عواقب دیگر مثلا مصرف سنگی و تزریقی .‌‌.همان چیزی که ایدز نامیده می‌شود، یکی از«آخرالزمانی‌ترین» اساسی‌ترین و«درونی‌ترین»تاریخ آن در مدرنیته اتفاق افتاده و خواهد افتاد اما بدون شک باید به آن در طول گفتگو رجوع کنیم

□ آیا این مدرنیته را به تولید انبوه ربط می دهید؟  در تکرار؟  ما پرسشی از نوشتن ، از فارماکون داریم ؟

■ ژاک دریدا:من در واقع سعی کرده بودم مشکل فارماکون را به «منطق» نگران کننده چیزی که بی سر و صدا «تکرار» نامیده می شود مرتبط کنم. در فایدروس افلاطون ، نوشتار در برابر قانون، در برابر اقتدار سیاسی قدرت، به عنوان یک داروی سودمند به پادشاه ارائه می‌شود، زیرا به ادعای توث امکان تکرارآن هست، بنابراین به خاطر سپردن را به ما ارمغان می‌دهد و درواقع در خدمت خاطره و حافظه هست و البته  تمرین خوبی خواهد بود.  اما پادشاه تاتوس این تکرار را مردود می شمارد ، او باور دارد که   این تکرار اشتباه و خطا است، "این برای حافظه (mnèmè) به مثابه "یادداشت"  نیست، بلکه برای یادآوری (hypomnésis) ضعف حافظه و شیدایی  است که شما دارویی را اختراع و کشف کرده اید، فارماکون "نوشتار" حافظه خوبی ندارد، حافظه واقعی نیست در واقع  این کمک رسانی و یاد سپاری از  یک حافظه  ضعیف و خفیف است.  قرابت بیشتری با فراموشی دارد و در واقع  شبیه سازی حافظه و خاطره هست، تکرار بد و مضرری  دارد با تاریخ و حقیقت،   این فارماکون ذهن را کسل می کند، به جای خدمت کردن، حافظه را از بین می برد، بنابراین به نام خاطره اصیل و زنده، به نام حقیقت نیز، قدرت و حاکمیت  به این داروی بد که نوشتار است، مشکوک می شود، یعنی چیزی که نه تنها به فراموشی، بلکه به بی مسئولیتی  نیز می انجامد،  نوشتار خود بی مسئولیتی است، یتیمی در  خانه همچون یک نشانه سرگردان و بازیگوش ،  نوشتار فقط یک دارو نیست، یک بازی، یک شیدایی بازیگوشانه و شاید جنون زبانی  وحتا  یک بازی خطرناک  باشد  اگر دیگر با توجه به حقیقت فلسفی نخواهیم تنظیم اش کنیم ،  بنابراین، در لفاظی یک صحنه خانوادگی، هیچ پدری نمی تواند پاسخگوی آن باشد، هیچ کلمه زنده، صرفاً زنده، نمی تواند به او کمک کند  داروی بد همیشه می تواند داروی خوب را انگلی کند، تکرار بد آن نیز  همیشه می تواند داروی خوب را انگلی کند.  این تداخل هم تصادفی و هم ضروری است. مانند هر انگل خوب، هم داخلی و هم بیرونی است، بیرون از درون تغذیه می کند،  و با این الگوی غذایی، ما به چیزی که در اصطلاح به آن مواد مخدر گفته می شود، و اغلب «مصرف می شود» بسیار نزدیک هستیم.«ساختار زدایی» همیشه به این منطق نابود نشدنی انگلی توجه دارد،در واقع به عنوان یک گفتمان، ساختارزدایی همیشه گفتمانی در مورد انگل است، ابزاری که خود در مورد انگل که انگلی است، گفتمانی «بیش از حد انگل» را گفتنی  می کند ، حتی اگر ما را وسوسه کند و به ما دستور دهد، انتقال این مشکل (که به دلیل کمبود وقت بسیار ساده می کنم) به آنچه شما «اعتیاد به مواد مخدر مدرن» می گویید، تفسیرهای نظری و عملی آن، بیشترین احتیاط را می طلبد، همانطور که به راحتی می توانید تصورش کنید ...

□ برخی از معتادان ناخواسته به ما می گویند که با نوشتن به دنبال این هستند که اعتیاد خود را به مواد مخدر پایان دهند.  اگر این طرح را انجام دهند اغلب شاهد افزایش اضطراب و اعتیاد به مواد مخدر هستیم.  اما برخی از روانکاوان بر کارکرد نوشتن به عنوان رفع علائم پافشاری می کنند: اعتیاد به مواد مخدر با نوشتن برای خود متوقف می شود؟

 ■ژاک دریدا: نمی توان به تقابل نشانه و علت آن، سرکوب و رفع آن تکیه کرد، بیش از تقابل ساده حافظه و فراموشی،به ویژه به دلیل پارادوکس های تکرار و رابطه با دیگری. تکرار "خوب" همیشه توسط چیزهای بد تسخیر شده یا آلوده است، چه بهتر و برای آن بسیار بد. فارماکون همیشه به عنوان دارو و سم شناخته می شود. یادم می‌آید که چند لحظه پیش می‌گفتید: معتاد می‌تواند هم به دنبال فراموشی باشد و هم به دنبال تجزیه و تحلیل نادانسته ها و از اینها بی خبر باشد و یا اصلا در غفلت و فراموشی بماند و همواره درسرکوب و رفع سرکوب در نوسان باشد (که به وضوح نشان می‌دهد که حد مربوطه آن یکی نیست و سایر موارد فریبنده‌ تری نیز در اختیار دارد. برای این کار از یک «تکنیک» استفاده می‌کند، مکملی فنی که از آن به «طبیعی» نیز تعبیر می‌کند... رشته‌ای دیگر ما را به سمت بی‌اعتمادی رایج در مکان تکنیک به طور کلی، یعنی ابزاری‌سازی سوق می‌دهد. بنابراین، حافظه در جای دارو، هم به عنوان سم و هم به عنوان یک دارو( آنچه قبلا در مورد فارماکون در داروخانه افلاطون گفتم هم دارو و هم سم، تریاق یا درد و درمان هر دو و چیزی بیشتر از آن ) با این نگرانی اضافی که مربوط به چیزی است که بین آنها غیرقابل تصمیم گیری و در تعلیق و تاخیر و تفاوط باقی می ماند...

منبع: لفاظی مواد مخدر: ژاک دریدا/ منتشر شده در مجموعه "جهش"، شماره 106 روح مواد مخدر؟  ویرایش شده توسط J.M. Hervieu جی ام هرویو ، آوریل 1989 نسخه کاستلانو.

توضیح مترجم: ▪︎ چند فراز از گفتگوی ژاک دریدا فیلسوف معاصر فرانسوی و مبدع ساختارزدایی را درباره " روح مواد مخدر و نوشتار " در این یادداشت ارائه دادم.

▪︎ این مجموعه گفتگوها در کتاب " گفتگو و گفتمان _ گفتگو با فیلسوفان معاصر ترجمه و تالیف سعیدجهانپولاد  تهیه و تنظیم شده است و بزودی منتشر خواهد شد.

انتهای پیام/

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: